واقعهای که عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار را در آتشبیگ به گریه انداخت
مطلب زیر از صفحات 398 تا 405 کتاب هشترود و دانشوران، نوشته دانشمند فرهیخته آقای احد علامی، انتخاب شده است.
یکی از ایلات قدیمی میهندوست ایرانیالاصل ایل شقاقی یا ایل کرد شقاقی بوده است که طبق سوابق تاریخی، یعنی در کتابهای عصر صفویه و قاجاریه و اظهار نظر معمّرین و بازماندگان مطلع ایل شقاقی، این ایل اصلاً و نسباً از نژاد کُرد هستند که افراد آن در مرزهای غربی کردستان کنونی سکونت داشتهاند و به احتمال در زمان سلاطین ترکان سلجوقی به علت اختلافات مذهبی و اجتماعی از آن منطقه به آذربایجانشرقی کوچ نمودهاند.
ادامه مطلب ...
مطلب زیر از صفحه 452 کتاب هشترود و دانشوران، نوشته اندیشمند گرامی، آقای احد علامی استخراج شده است.
هشترود با توجه به منابع سرشار طبیعی و سوابق تاریخیاش که محال و منطقهای به نام و مطرح در آذربایجان و وقایع تاریخ بوده و از گذشتههای دور، نقش سیاسی در رویدادها داشته و سراسکند مرکز آن تا دوره قبل از انقلاب مشروطه و تصویب قانون تشکیل ایالات و ولایات در سال 1324 هجری قمری برابر با 1285 خورشیدی که آذربایجان یکی از چهار ایالت بزرگ ایران شناخته میشد و در حد یک دولت فدرالی و مستقل از دارالخلافه تهران تحت امر ولیعهدهای قاجار و پیشکاران آنها با مرکزیت دارالسلطنه تبریز و در قالب نظام اداری ایران اداره میشد، بزرگتر از یک دهکده نبود و جزو بلوکات ولایت تبریز بوده که با تصویب قانون جدید تقسیمات کشوری در سال 1316 شمسی سراسکانرود (سراسکند) به عنوان بخش تابعه مراغه در تابعیت استان چهارم به مرکزیت رضائیه (ارومیه) درآمد و ادارات دولتی از آتشبیگ یا آتشبغ به سراسکند انتقال یافت و در سال 1326 سراسکند از شهرستان مراغه منتزع و مجدداً ضمیمهی شهرستان تبریز شد.
مرحوم علیاکبر دهخدا در لغتنامهی بزرگ خود (ج 2/ ص 38) آتشبیگ را مرکز بلوک هشترود و قوریچای خوانده است و قوریچای را یکی از دهستانهای دوگانه بخش قرهآغاج شهرستان مراغه ذکر کرده است.
آتشبیگ دارای قدمت بوده و بنای تاریخی کاخ فتحعلیخان در عهد محمدشاه قاجار (1250-1294 ه. ق.) را در خود جای داده است و آثار به دست آمده در اطراف این آبادی، نظیر سنگ قبرها، ظروف سفالین و ... نشانگر آن است که این آبادی در ادوار مختلف تاریخی، مسکون بوده و تمدنهای اشکانی، ساسانی و بعد از اسلام را به خود دیده و محل مدنیت بوده است. براساس متن تلگرافی که به شماره 422 مورخ 12/8/1316 در خصوص توابع استان آذربایجان شرقی از تهران به تبریز مخابره شده است، شهرستان تبریز در یک تقسیمبندی کلی، مرکب از 10 بخش بوده که آتشبیگ یکی از این بخشهای دهگانه بوده و دهستانهای هشترود، قوریچای، کرمخوان و قوچکانلو به مرکزیت آتشبیگ تعیین شده بود (این بخشها عبارت بودند از: جلفا، مرند، حاج آقا (بستانآباد)، آذرشهر، شبستر، اهر، خداآفرین، سراب، میانه، آتشبیگ (هشترود).
نویسنده مطلب (عزیز دهپور) خود بارها از زبان افراد مسن آتشبیگی شنیده است که آتشبیگ حاکمنشین هشترود بوده و چند صد پارچه آبادی تا نزدیکیهای میانه، بستانآباد و ... تحت حاکمیت آن قرار داشته و به حاکمان مستقر در آتشبیگ (فتحعلیخان، محمد کریمخان و ...) مالیات پرداخت میکردهاند. ظاهراً تا سال 1316 ادارات دولتی در آتشبیگ مستقر بوده و در این سال با اِعمال نفوذ به سراسکند جا به جا شده و آنگونه که بزرگان یاد میکنند اسناد و پروندهها و اموال این ادارات توسط یک مأمور دولتی به نام احمدی بار چهل شتر شده و به سراسکند منتقل گردیده است.
عزیز دهپور آتشبک
به اطلاع میرساندکه کتاب وزین «هشترود و دانشوران» که حاصل بیش از 10 سال تلاش مستمر و تحقیقات طاقتفرسای محقق برجسته جناب آقای احد علامی میباشد منتشر گردیده است.
با تقدیر و تشکر از همت عالی جناب آقای علامی.
(ای مؤمنین بدانید که) اگر خداوند شما را یاری کند پس هیچکس بر شما غالب و پیروز نمیگردد و اگر خداوند شما را بهحال خود رها کند پس کیست که بعد از او شما را یاری دهد؟ (پس شایسته است که) مؤمنان در تمامی امور خود فقط بر خدا توکل (و تکیه) کنند.
سوره ال عمران- آیه 160
به نقل از سایت همراز
مرحوم نصرت الله فتحی (آتشباک) شاعر؛ محقق و نویسنده توانا و مجهول القدر اوراق کتابهای زیادی از نوع تاریخ و ادبیات را با قلم توانا و گامهای استوار خود در نوردیده . اگر چه وی در کنار مورخان و شاعران هم دوره خود چندان که باید و شاید شناخته شده باشد نیست که این می تواند از جهتی ناشی از گروش صادقانه وی به موطن خود آذربایجان بوده باشد چرا که اکثریت قریب به اتفاق آثار و نوشتجات آن مرحوم در مورد تاریخ معاصر آذربایجان بوده است .
روستای آتشبیگ از توابع بخش نظرکهریزی شهرستان هشترود واقع در استان آذربایجانشرقی، یکی از قدیمیترین روستاهای آذربایجانشرقی است که در طول تاریخ، وقایع بسیار مهمی در آن اتفاق افتاده است. این روستا به دلیل موقعیت جغرافیایی بسیار مناسب و داشتن دو رودخانه بزرگ به نامهای قرّانقو و جبیند و همچنین چشمههای فراوان، از جمله مناطق مهم تولیدات کشاورزی میباشد و در صورت توجه بیشتر و سرمایهگذاری میتواند از نظر اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی به یکی از مناطق برجسته هشترود تبدیل شود که مهاجرت معکوس افراد از شهرهای اطراف به این روستا در سالهای اخیر گواهی این مطلب است. این روستا یکی از مهمترین روستاهایی است که به دلیل وجود ادارات دولتی و افراد دانشمند ، نقش مهمی در پرورش افراد برجسته و ماهر در زمینههای علمی-پژوهشی، فرهنگی و اجتماعی در سطح منطقه دارد.
ادامه مطلب ...وقتی بعد از 20 سال دلت هوای زادگاهت را میکند، زادگاهی که در 40 روزگی پس از تولدت، به قصد تهران ترکش میکنی و روستایی که تابستانهای کودکیت را پر میکند از نشاط، سرزندگی، بازیهای کودکانه و... ؛ فکر میکنی چه حسی میتواند سراسر وجودت را احاطه کند؟
روستایی که اواخر دهه 40 در آن به دنیا آمدم، روستایی است به نام "آتشبیگ"(آتشباک)، 15 کیلومتر دورتر از جاده هشترود به مراغه.
{آتشبیگ یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان آلمالو بخش نظرکهریزی شهرستان هشترود واقع شدهاست.}
تصور کنید که کوهی را از قطاع آن ببریم و روستایی بر روی آن بنا کنیم که در پایین کوه دو رودخانه "قرانقو" و "جبیند" از دو سوی آن گذر کرده و به هم میپیوندند. اطراف رودخانهها پر است از زمینها و باغهای میوه و کوههای دور و بر پوشیده شده از مزارع کشاورزی. کمتر جایی از سرزمینمان را میتوانید بیابید که چنین هوای پاکیزهای داشته باشد که از هر گونه آلودگی مبراست. در مسیر رسیدن به آتشبیگ شاهد چندین روستا هستیم که آخرینشان آتشبیگ است و چون حالتی بنبست دارد بکر و دست نخورده مانده و شکل سنتی خود را تا حد زیادی حفظ کرده است. این جاده کمتر از دو سال است که آسفالت شده اما باز برای غریبهها سخت است که جاده کوهستانی و پر پیچ و خم آن را برای تفریح هم که شده طی کنند و این روستا را کشف نمایند.
مهرماه سال گذشته که در جاده آن رانندگی میکردم ناباورانه شاهد بارش برفی زیبا بودم که زمینهای اطراف را سفیدپوش کرده و مه سرتاسر جاده را پوشانده بود. آنقدر این فضا دلانگیز و غافلگیرکننده بود که یک لحظه خود را در جهانی دیگر که در رویاهایم دیده بودم تصور کردم.
حوادث و ناملایمات زندگی بعضاً وادارم میکند که به فکر مکانی و مسکنی باشم به دور از هیاهو و جنجالهای احمقانه. تا باقی عمر را به دور از بیهودگیها و توهمات ترقی و توسعه این کشور آن هم به قیمت فراموش کردن سنتها و ارزشها، به مطالعه و تحقیق بپردازم. وقتی بعد از 20 سال به زادگاهم سر میزدم به ناگاه اینجا را آنگونه یافتم که در آرزوی آن بارها و بارها خیال بافی کرده بودم.